جدول جو
جدول جو

معنی راه پویان - جستجوی لغت در جدول جو

راه پویان
راه پوینده، شتابان و بتعجیل و معجلا، (ناظم الاطباء)، چابک
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در حال جستن راه، که در حال جستن راه باشد، عاقل، طالب حقیقت:
بیوزش بنزدیک موبد شدند
همه راه جویان و بخرد شدند،
فردوسی،
در راه روش چو خضر پوپان
هنجارنمای و راه جویان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان خانکوک بخش حومه شهرستان فردوس که در 30 هزارگزی باختر فردوس واقع شده، جلگه و گرمسیر است و 8 تن سکنه دارد، آبش از چاه و آب چاه آن شور است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هَِ پَ)
رئیس و بزرگ پریها. شاه اجنه. قهرمانی که در افسانه ها و فلکلورایرانی نقش های مهم بعهده دارد و آن موجودی است افسانه ای که اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. و در برخی از افسانه ها به نوعی از زنان جن که خوبروی باشد اطلاق گردد.
- قصۀ شاه پریان، داستان و افسانۀ فرمانروای پریان.
- دختر شاه پریان، دختر فرمانروا و سلطان پریان.
- ، مجازاً، زنی سخت گرامی و عزیز. رجوع به پری شود
لغت نامه دهخدا
(تَ گَ دَ)
راه پوئیدن. راه سپردن. راه رفتن. (از ارمغان آصفی). راه نوردیدن. (از آنندراج). طی طریق کردن. شتافتن:
راه بی حاصل مپوی و یار بی پروا مگیر
تخم در خارا میفشان خشت بر دریا مزن.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه پریان
تصویر شاه پریان
رئیس و بزرگ پریها
فرهنگ لغت هوشیار